به گزارش
تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، ماجرای عدم تایید اعتبارنامه تاجگردون باعث ایجاد حواشی بسیار عجیبی شده است . واکنش ها به این موضوع از همه طیف ها صورت می گیرد و تقریبا موضوع از شائبه سیاسی خارج شده است و حتی برخی اصلاح طلبان هم چندان رغبتی به پرداختن این موضوع از خود نشان نمی دهند ! به نظر می رسد آن ها هم بر این باورند که موضوع رد اعتبارنامه تاجگردون بیشتر بر مدار مفاسد اقتصادی و ایجاد شبکه نفوذ در حوزه های مختلف بر می گردد!
اما طی روزهای اخیر برخی از نمایندگان معترض به اعتبار نامه تاجگردون اعلام کرده اند که تهدید شده اند و حتی تهدید به مرگ هم شده اند! برخی ماجرا را به احتمال درگیری مسلحانه هم کشانده اند!
جالب اینجاست که برخی زمزمه ها شنیده می شود مبنی بر اینکه از سوی این نماینده مجلس و اطرافیان او سخنانی مطرح شده، مبنی بر اینکه ممکن است عدم تایید صلاحیت او منجر به درگیری مسلحانه شود. «احمد نادری» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در توئیتی نوشت: از دیروز که به اعتبارنامه جناب آقای تاجگردون اعتراض کرده ام، هزاران پیام تهدید و تشکر ارسال شده. جالبترین آن، تهدید به برخورد با اسلحه گرم بوده. قبل از انتخابات هم نظام را تهدید کرده بودند اگر صلاحیت ایشان تایید نشود، درگیری مسلحانه اتفاق می افتد.
اگر این گزاره درست باشد که نظام تهدید به ایجاد درگیری مسلحانه شده، باید اشاره کنیم که این گونه موضوعات ناخودآگاه مساله «خسروخان قشقایی» را در مجلس اول یادآوری می کند که در نهایت یاغی شد و نظام حکم اعدام او را صادر کرد. باید اشاره کنیم که چنین رفتارهایی یعنی بهره بردن از احساسات پاک عشایر غیور و قومیت هایی که همواره مدافع نظام بوده اند؛ در جهت منافع شخصی امثال آقای تاجگردون، حتما سرانجام و عاقبت خوشی نخواهد داشت و ایشان باید مراقب برو چنین رفتارهایی باشد و از آن اجتناب کند.
به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، به نظر می رسد در چنین شرایطی همه افراد سیاسی و نخبگان استانی و ملی باید تلاش کنند حاکمیت قانون را ملاک قرار دهند و اجازه ندهند برخی افراد مسائل قومیتی را وارد امور سیاسی و اداره مملکت کنند چرا که در چنین شرایط بی شک منفعتی که نخواهد بود ، ضررهای بسیار را شاهد خواهیم بود .
ماجرای خسروخان قشقایی!
ماجرای خسروخان قشقایی در روزنامه قدس نسبتا مفصل شرح داده شده است اما در بخشی از آن آمده است : در جریان ملی شدن صنعت نفت، «خسروخان» از جمله نمایندگان طرفدار «مصدق» بود و حتی در جریان تشکیل کمیسیون ویژه نفت از سوی «مصدق» به عنوان عضو و منشی کمیسیون فعالیت می کرد. «خسروخان» و برادرش البته نه تنها در ماجرای ملی شدن نفت بلکه بعدها و در جریان اختلاف میان شاه و نخست وزیر، طرف «مصدق» را گرفته و جلوی «محمد رضا» پهلوی درآمدند. همه این ماندن در کنار مصدق به ماجرای وفاداری شان بر نمی گشت، آنها دوباره احساس خطر کرده بودند و مثل روز برایشان روشن بود که شاه جوان اگر حریفش مصدق و ملی گرایان را زمین بزند بلافاصله مانند پدرش سراغ آنها خواهد آمد. آخر ماجرا همان شد که حدس زده بودند، کودتای ۲۸ مرداد، سقوط مصدق و بازگشت شاه به ایران دوباره عرصه را بر آنها تنگ کرد. »کروملیت روزولت» طراح کودتای ۲۸ مرداد در این باره نوشته است: «شاه از برادران «قشقایی» بابت حمایت از مصدق بسیارعصبانی بود و به من گفته بود اینها نباید در ایران بمانند». برای همین هم «ناصرخان» و «محمد حسین خان» بار و بنه شان را جمع کرده و با حکم تبعید راهی سوییس و سپس آمریکا شدند. «خسرو خان» اما اندیشه های دیگری در سر داشت.
اما وی تبعید را نپذیرفت و برگشت میان ایل تا هم جایش امن باشد و هم دوباره دست به اسلحه ببرد و جنگ و گریز با نیروهای دولتی را آغاز کند. دولت زاهدی اعلام کرد «خسروخان» تبعیدی است و باید از کشور خارج شود و پس از آن نیز همه عشایر ایران و اول از همه قشقایی ها باید سلاحایشان را تحویل دهند. «خسروخان» این بار هم مانند سال ۱۳۲۲ روی حمایت ایل حساب کرده بود و تهدید می کرد بزودی ۴۰۰ هزار از عشایر قشقایی علیه دولت دست به اسلحه خواهند برد. اما ظاهراً در محاسباتش دچار اشتباه شده بود. جز عشیره اصلی و خانوادگی، دیگربخش های ایل و سران آن چندان با او همراهی نکردند. سرانجام «خسروخان» به تبعید و مصادره دوباره اموال و املاکش تن داد و ابتدا به ایتالیا و سپس آلمان رفت.
اس دی راتر۴
پس از انقلاب، بازگشت از تبعید و اعلام همبستگی ظاهری با مردم، پشت پرده اما دنبال کارهای دیگری بود. اسناد لانه جاسوسی که رو شد، حتی قشقایی هایی که از بازگشتش استقبال کرده بودند فهمیدند ایلخان ۶۰ و چند ساله شان با نام مستعار «اس- دی- راتر۴» سالهاست با آمریکایی ها زد و بند دارد و دنبال چیزی مثل کودتاست. بهانه بازگرداندن شکوه و اقتدار قشقایی ها مانند سالهای ۱۳۲۰ به بعد دیگر به دادش نرسید. در «فیروز آباد» خیلی تقلا کرد تا آدمهای صاحب نفوذ را وادار به کاری کند اما حتی افراد ایل و طایفه خودش نیز چندان روی خوشی به او نشان ندادند.
اگرچه در اسناد لانه جاسوسی مدرکی در باره حقوق گرفتن از «سیا» پیدا نشده بود اما خود او پس از دستگیری در اعترافاتش از پولهایی ماهانه، گزارش هایی که به «سیا» داده بود، ارتباطش با «مدنی» و «بنی صدر» به سفارش آمریکاییها و غیره گفت. سال ۵۹ یک بار دستگیر شده بود اما با تلاشهای «بنی صدر» آزاد شده و قول داده بود شورش هایی را در منطقه فارس تدارک ببیند. نتیجه همه تلاشهایش ناآرامی های مختصری بود که در استان فارس بوقوع پیوست و زود سرکوب شد. در پایان اعتراف هایش و پیش از اعدام در سال ۶۱ گفته بود: «من با حمایت های همه جانبه ای که از سوی آمریکا می شدم و همکاری های زیادی که عناصر ضد انقلاب اسلامی با من داشتند، نتوانستم همکاری مردم را جلب کنم ... از نزدیک لمس کردم که واقعا آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند».