من یک دهه شصتی هستم. از اوان کودکی تقریبا از هر امکاناتی برخوردار بودم و تا حالا طعم نداری را نچشیدهام.
به ضرس قاطع میتوانم ادعا کنم خوشبختترین فرد روی کره زمین هستم. پدرم صاحب چندین هولدینگ مطرح اروپایی و مادرم از سرشناسترین تجار بینالمللی و جزو ثروتمندترین زنان جهان است.
دوران کودکی و نوجوانی خودم را در شهر تبریز سپری کردم و مشغلههای فراوان پدر و مادرم هیچگاه باعث نمیشد که به من بیتوجهی کنند و همواره به فکر من بودند و لحظهای از محبت به من و تشویقم غافل نمیشوند.
پارسال پدرم برای جشن تولدم یک خودروی ۲ میلیارد تومنی هدیه داده بود و مادرم کلید یک واحد آپارتمان را در بهترین نقطه شهر کالیفرنیا برایم فرستاد. همانطور که حدث زدید در بهترین مدرسهها درس خواندهام و در سال 1997 وارد دبیرستان تیزهوشان اسکاتسدیل (Scattsdale) ایالت آریزونای آمریکا شدم و با هوش سرشاری که داشتم توانستم با بالاترین رتبه از این دبیرستان فارغالتحصیل شوم و چند سال پیش نیز مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک را ازآن خود کردم. بدون تعارف؛ همواره باعث افتخار پدر و مادرم بودهام.
در حال حاضر در دانشگاه هاروارد آمریکا و در مقطع دکترا مشغول تحصیل هستم و در دانشگاه آکسفورد انگلیس نیز به تدریس میپردازم.
به کمک پدر و مادرم در هر یک از این دو شهر شرکتهایی را به ثبت رساندهام و بدون اینکه اختلاسی کرده باشم(!!!) درآمدم آنقدر زیاد است که حسابش از دستم در رفته. خلاصه اینکه خوششانسترین و خوشبختترین فرد روی کره زمین هستم....
بله خودم فهمیدم؛ با خواندن این متن بسیار حسرت خوردید و آرزو کردید که ای کاش جای من بودید. یک دهه شصتی و این همه خوشبختی؛ محاله...
شوخی کردم. همش چاخان بود!! یک دهه شصتی هیچ وقت نمیتواند تا این اندازه خوششانس باشد!!!! اگر خوششانس بود که در دهه شصت متولد نمیشد. میدانید که؛ توزیع ژنهای خوب در دهه شصت متوقف شده بود!! اصلا برای اینکه عمق فاجعه و میزان بدشانسی و بدبختی دهههای شصتی را متوجه شوید اجازه دهید نگاه جامعتری به مسئله داشته باشیم:
«حدود 14 میلیارد سال پیش پروردگار متعال تمام فضا، ماده و انرژی دنیای شناخته شده را در حجمی کمتر از یک تریلیونم اندازه نقطهای که در پایان این جمله قرار دارد، خلق کرد. (میدانم با ذکر این ارقام به یاد اختلاسهای میلیاردی افتادید!! بگذریم...) در طول یک میلیارد سال نخست آفرینش، این جهان داغِ ۳ هزار درجه کلوینی کمکم رو به انبساط و سرد شدن مینهاد تا ماده بر اثر گرانش متراکم شود و حدود 100 میلیارد کهکشان تشکیل شوند.
در میان این 100 میلیارد کهکشان، راه شیری بسیار خاص و ویژه بود که بیش از ۳ هزار سیاره را در مدار خود در حرکت میدید که از میان این ۳ هزار و خوردهای سیاره، زمین خاص بود که از هفت قاره تشکیل میشد و در میان این هفت قاره، آسیا خاصترین آنها به شمار میرفت که 49 کشور را در خود جای میداد.
در میان این کشورها نیز کشور ایران از همه مهمتر و خاصتر بود که بیش از 500 دهه قدمت داشت که از میان این دههها یک دهه که در دوران معاصر به «دهه شصت» شهرت یافت پرآوازهترین دوران تاریخ این دیار به شمار میرود؛ به طوری که 20 میلیون متولد این دهه، بیشترین افراد متولد شده در خاصترین برهه تاریخی کشور را به خود اختصاص داده و عنوان پرافتخار «نسل سوخته» را از آن خود کردهاند!!! (البته عناوین دیگری مثل نسل صف، نسل پشت کنکوری، نسل افزایش دهنده آمار بیکاری، نسل به جا مانده از ازدواج به موقع، نسل از رو نرو و نسل پدیدآورنده بحران سالمندی در چند دهه بعد نیز برای دهه شصتیها به کار میرود؛ ولی نسل سوخته از همه پرکاربردتر بوده و خود بنده عنوان «نسل جزغاله» را مناسبتر میدانم.)
یعنی با وجود 196 کشور بزرگ و کوچک در جهان و در میان حدود یک میلیارد و 400 دهه اعصار و ازمنه، اینجانب عدل، در کشور ایران و در دهه شصت به دنیا آمدهام که قطعا توطئه استکبار جهانی است ولاغیر!!»
تمایل همه دهه شصتیها برای قبولی در دانشگاه صنعتی شریف!!
بله 99.99 درصد دهه شصتیها نه در دبیرستان اسکاتسدیل آریزونا(!) که در مدارس دولتی چند شیفته وطنم پاره تنم و در نیمکتهای رنگ و رورفته سه نفری درس خواندهاند. اکثرا هم برای اینکه از دانشگاه صنعتی شریف قبول شوند، چند سالی پشت کنکور بودهاند و در نهایت وارد دانشگاه آزاد بدون کنکور روستای قلندرآباد بخش سلمانتپه و دانشگاههای مشابه شدهاند.
بالاترین افتخار یک دهه شصتی هم نه کسب مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک که چپیدن در جلوی یک صف طویل نانوایی و گرفتن چند عدد نان بدون نوبت میتواند باشد؛ چرا که این نسل در صف به دنیا آمده، در صف رشده کرده و در صف به کمال و تعالی رسیدهاند.
ازدواج دهه شصتیها در هزار سالگی!!
اکنون که در اواخر دهه 90 قرار داریم دهه شصتیها دوران تحصیل را کمکم به پایان میرسانند و نه مشغول تدریس در دانشگاه آکسفورد که مشغول تکمیل فرم برای استخدام هستند که بعد از 10 سال شغل آبرومندی پیدا کنند و اگر خدا قسمت کرد 20 سال بعد هم که شرایطش جور شد در سن هزار سالگی ازدواج کنند...
همانطور که حدث زدید دهه شصتیها اصلا قصد ندارند دارفانی را وداع گویند؛ چرا که در سنین رو به موت نیز به سبب کثرت جمعیت با معضلی به نام کمبود قبر، بحران سالمندی و سایر معضلات حاشیهای مواجه خواهند شد؛ به طوری که دادِ اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور را نیز درآوردهاند و وی را وادار به عجز و لابه در برابر وجود پرمهابت خود کردهاند تا اعتراف کند: «دهه شصتیها در هر مقطعی به هر موضوعی که وارد میشوند، مشکل ایجاد میکنند، یک زمان با مدارس چهار شیفته و یک زمان با تعداد بسیار زیاد دانشجو، الان هم که به دوره اشتغال رسیدهاند، باعث حجم زیادی از فارغالتحصیلان بیکار شدهایم که اگر برایشان کار درست نکنیم، آسیبهای اجتماعی به شدت افزایش مییابد.»
خوب چکار کنیم دست خودمان که نبوده در دهه شصت زاد ولد زیاد بود دیگر! در دهههای 50، 40 و قبل از آن اصلا آمار بیکاری و اشتغال و فلان و بسیار و این جور قرطی بازیها مد نبود.
هر کسی به دنیا میآمد روزیش از قبل فراهم بود؛ یا دم دکان پدرش کار میکرد و 20 سال بعد تاجری ثروتمند میشد یا تا دیپلم درس میخواند و معلمی، مهندسی چیزی میشد و زمین و زمان را به کرنش در برابر درجه علمی خود وا میداشت!!! ما که به دنیا آمدیم نعوذ باالله گویی دریای رحمت الهی هم خشکید. هزار سال درس خواندهایم و دو هزار فن و حرفه یاد گرفتهایم و آخرش هم هیچی نشدهایم.
دهه شصتیها عامل مهم خشکی دریاچه ارومیه
بیچاره جهانگیری هم حق دارد؛ دمار از روزگارش درآمده دیگر از بس دنبال فرصت شغلی برای دهه شصتیها گشته!! خدا ما را بکشد که جهانگیری اینقدر به خاطر ما عذاب نکشه.
هفته قبل دمِ سیزدهبدری جهانگیر آمده بود تبریز و از آنجایی که همه خبرنگاران فارس در تبریز دهه شصتی هستند در اعتراض به اعتراض او مبنی بر دردسرساز بودن دهه شصتیها حتی هنگام فوت، از حضور در برنامههای او سر باز زدند!!!
باز هم شوخی کردم!!!! در واقع این خود اسحاق بود که در واکنش به حضور بیش از حد خبرنگاران دهه شصتی در خبرگزاری فارس، از حضور آنها در برنامههای سفرش به تبریز ممانعت به عمل آورد!! تازه با مجید(استاندار خودمان) هم در دریاچه خشکیده ارومیه سوار قایق شده بودند. جل الخالق اینها جلوی خشکی هم که میروند برایشان دریا میشود؛ برعکس ما دهه شصتیها که اگر فقط یک بار نه بیشتر به اقیانوس آرام هم سفر کنیم، میخشکد!!) آخر چرا ما اینقدر بدبخت هستیم؟!!! میدانم آخرش میخواهند خشک شدن دریاچه ارومیه را هم گردن ما بیاندازند؛ مثلا بگویند یکی از علل مهم خشکی دریاچه ارومیه وفور افراد دهه شصتی در شهرهای تبریز، ارومیه و اردبیل است و برای احیای مجدد دریاچه باید این دهه شصتیها سقط شوند!!!!!
البته فکر بدی هم نیست. به نظر بنده که خود یک دهه شصتی مدعی هستم، اگر دهه شصتیها کلا از صفحه روزگار محو شوند دنیا خیلی قشنگتر است و خورشید زیباتر میدرخشد، برای خودشان هم بهتر است؛ اینقدر برای درس خواندن، کار پیدا کردن و سایر مسائل عذاب نمیکشند؛ اسحاق را هم اینقدر حرص نمیدهند...
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید(چرا که دهه شصتی بود!!!)
نگارنده: لیلا حسین زاده