یک لباس رزم بر قامت دو شهید گرانقدر

شهیدان احمد و محمد علی ملک محمدی درفاصله هفت ماه یکی پس از دیگری در جبهه های حق علیه باطل جان خود را تقدیم اسلام و انقلاب کردند، احمد در سن 22 سالگی درعملیات کربلای پنج در تیر ماه سال 65 در منطقه مهران به شهادت رسید و برادرش محمد علی نیز در سن 25 سالگی در بهمن همان سال در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کد خبر: ۲۷۱۱۴۴
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۳ 03 August 2016
به گزارش تابناک قم، برادر شهیدان احمد و محمد علی ملک محمدی با اشاره به اینکه دو شهید گرانقدر با یک لباس شربت شهادت نوشیدند، گفت: احمد شب قبل از عملیات پیش من آمد و گفت، برای رفتن به عملیات لباس رزم ندارم، من لباس های خود را به ایشان دادم و رفت و با همان لباس ها نیز شهید شد.
 
وی خاطرنشان کرد: محمدعلی ملک محمدی نیز شش ماه بعد از شهادت احمد به جبهه رفته بود تا انتقام خون برادر و سایر همرزمانش را بگیرد، ایشان مانند احمد به بنده گفت یک دست لباس با چکمه به من بدهید تا نیازی به دریافت لباس رزم جدید از جبهه برای حضور در عملیات نباشم.من همان لباس هایی که احمد با آن شهید شده را در کوله پشتی گذاشته و به او دادم و ایشان پوشید، رفت و به شهادت رسید. 

وی اظهار داشت: دو برادر شهیدم با یک لباس که مربوط به خود بنده بود به شهادت رسیدند و برای همیشه تاریخ جاودانه شدند. 

برادر شهیدان ملک محمدی گفت: شهدا برای پایداری و بقای انقلاب اسلامی جانفشانی کردند و مبادا از مسیری که آن بلند قامتان عرصه ایثار و شهادت ترسیم کرده اند، لحظه ای غفلت و عدول کنیم. 

محمود ملک محمدی خاطرنشان کرد: شهدا رفتند و به وظیفه خود که همان دفاع از اسلام ناب وحفظ میهن اسلامی بود عمل کردند و ما نیز باید در صحنه دفاع از میهن اسلامی در صحنه حاضر باشیم. 

وی تصریح کرد: مهمترین دغدغه این دو شهید بزرگوار، استقرار و بقای انقلاب اسلامی بود، آنهایی که امروز برای بقا و تقویت نظام اسلامی تلاش می کنند اجر و ثواب آنها کمتر از شهادت نیست چون در همان مسیر شهدا حرکت می کنند. 

حساسیت شهدا نسبت به انقلاب 

وی ادامه داد: هر دو شهید نسبت به انقلاب اسلامی و امام راحل حساس و وصیت کرده بودند که در مراسم تشییع پیکر مطهر آنها کسی شیون نکند، اعتقاد آنان این بود که اگر در مراسم آنها شیون و ناله و زاری شود، دشمنان انقلاب و اسلامی خوشحال و دوستان و محبان نظام ناراحت می شوند. 

برادر شهیدان ملک محمدی خاطرات و ناگفته هایی از زندگی این دو شهید را بیان کرد و گفت: احمد در سن 17سالگی به شهادت رسید، برای تشییع پیکر وی یک روحانی از تهران آمده بود، جالب است ایشان با آدرسی که روی پوستر مراسم تشییع احمد درخیابان ها نصب شده بود، به منزل ما آمد و خاطره ای از برادرم تعریف کرد. این روحانی گفت: احمد یکسال پیش، نزدم من آمد و گفت دو تومان به درآمد سالانه زندگی خود اضافه کردم، خمس آن را برای من حساب کن، این اقدام برای من جالب بود و چهره او نیز در ذهنم مانده بود و الان با مشاهده عکس شهید، آن خاطره برای من یادآور شد. 

ملک محمدی بیان داشت: شهید درکنار تحصیل کار می کرد و نصف روز را به مدرسه و نصف دیگر را خیاطی می کرد تا مخارج خود را تامین کند و همیشه می گفت بنده بزرگ شدم و از پدرم کمک نمی گیرم. 

وی همچنین گفت: احمد زیاد به حرم حضرت معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران مشرف می شد، یک روز موتور خود را مقابل درب حرم مطهر گذاشته بود و یک مغازه دار تعریف می کرد بعد از دور شدن وی ، دو جوان آمدند و به شدت تلاش کردند تا موتور را روشن و با خود ببرند. 

ملک محمدی بیان داشت: بعد از حدود 10 دقیقه تلاش نتوانستند موتور را روشن کنند، بعد از چند دقیقه احمد آمد و با یک استارت ، موتور روشن شد. مغازه دار می گوید، من نزد ایشان رفتم و قضیه آن دو جوان را تعریف کردم. احمد خطاب به او گفت، من موتور خود را به حضرت معصومه (س) سپرده بودم. 

وی همچنین با اشاره به خاطرات دیگری از برادر شهیدش گفت: احمد در سال 1365 مجروح و بیمارستان منتقل شدند در بیمارستان یک پرستار بدحجابی بود، شهید به شدت گریه می کردند و می گفتند من راضی نیستیم در چنین بیمارستانی مداوا شوم و در نهایت با رئیس بیمارستان صحبت کردیم تا یک اتاق مخصوص در اختیار وی قرار دادند. 

ملک محمدی بیان داشت: شهدا بسیار نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشتند و ما باید همان حساسیت ها را نسبت به مساله حجاب و عفاف داشته باشیم. 

وی درخصوص شهید محمد علی نیز گفت: آن شهید گرانقدر متولد سال 1339 بود و در سال 65 در عملیات شلمچه به شهادت رسید، کلاس اول دبیرستان را خوانده بود و قصد داشت به دانشسرا برود، و بعد معلم نهضت شد، مقدار حقوقی که دریافت می کرد را پس انداز و به خانواده کمک می کردند. 

ملک محمدی ادامه داد: شهید محمد علی بسیار به مسائل شرعی مقید بود و نسبت به بیت المال حساسیت خاصی داشت، ایشان در نهضت سواد آموزی مشغول فعالیت بود. 

وی با بیان خاطراتی از شهید گفت: روزی مادرخانم ایشان از شهرستان آمده بود و از محمد علی درخواست کرد در مسیری که می رود وی را نیز تا نزدیکی حرم حضرت معصومه (س) برساند، محمد علی وی را تا نزدیکی محل کار خود رساند، با وجودی که به شدت باران می بارید از مادر خانم خود خواست که از اتومبیل پیاده شود و خطاب به وی گفت، بیش از این نمی توانم اتومبیل بیت المال را جلو ببرم و گرنه فردای قیامت باید پاسخ 40 میلیون انسان را بدهم. 

وی اظهار داشت: در اداره بسیار مقید بود و هیچ زمان کار شخصی را در اداره انجام نمی دادند، حتی در استفاده از خودکار و کاغذ نیز مقید بودند، ایشان همیشه نماز صبح را در مسجد اقامه می کرد. 

برادر شهید ملک محمدی همچنین به خاطره دیگری از برادر شهیدش اشاره کرد و گفت: یک روز یک شلوار شش جیب از اندیمشک خریده بودم زمانی که به منزل رسیدم محمد علی با حالت اخم به من نگاه کرد و فردا که خواستم دوباره این شلوار را بپوشم با عصبانیت به من گفت، این شلوار تازه مد شده و شمای پاسدار نباید الگویی برای پوشیدن این شلوارها شوید. 

وی افزود: محمد علی متاهل بود و تمام تلاش خود را برای تحصیل انجام داد.ایشان سال 59 معلم شده بود، وی یک مبارز انقلابی هم بود ودر زمان تظاهرات ها مرتب در تظاهرات های دانشگاه تهران شرکت می کرد. 

مادر شهیدان ملک محمدی: همه باید به فکر انقلاب باشیم 

ربابه ملک محمدی مادر شهید نیز در گفت وگو با ایرنا ،گفت: به خاطر خداوند و شهدا باید همه به در مسیر انقلاب و کشور حرکت کنیم و از آرمان های آن دفاع کنیم. 

وی ادامه داد: دو شهید احمد و محمد علی بسیار خانواده دوست بودند، به بزرگترها احترام می گذاشتند و بسیار از نظر شرعی اهل مراعات و حلال و حرام بودند. 

مادر شهید ملک محمودی نیز در این دیدار از مانوس بودن فرزندان خود به قرآن کریم سخن گفت و اظهار داشت: آنان همچنین بسیار به نماز اول وقت نیز مقید بودند. 

وی ادامه داد: احمد شب های جمعه به جمکران برای دعای کمیل می رفت یک روز در وسط زمستان، پدر به ایشان گفت هوا خیلی سرد است صلاح نمی دانم امشب به جمکران بروید، آخر شب دیدیم صدایی از زیرزمین خانه که یک مخروبه بود، بلند شده، رفتیم و دیدیم وی در آن سرمای سخت زمستان روی خود پتو پیچیده و دعای کمیل می خواند و اشک می ریزد. 

وی بیان داشت: آن جوان 17 ساله امر پدر را اطاعت کرده بود و در آن سرمای سوزان زمستان برای اینکه در منزل برای دیگران مزاحمت ایجاد نکند به زیرزمین منزل رفته و دعای کمیل می خواند. 

شهید محمد علی ملک محمدی معلم نهضت سواد آموزی استان قم بود.وی درسال 1339 در خانواده ای مذهبی درقم به دنیا آمد، تحصیلات خود را دراین شهر مذهبی پشت سر گذاشت و به عنوان معلم نهضت سوادآموزی در روستاهای قم مشغول فعالیت بود و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های جنگ عزیمت کرد و در سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسید. 

احمد ملک محمدی نیز درسال 1342 درقم متولد شد و تحصیلات خود را دراین شهر به ادامه داد، وی با شروع جنگ تحمیلی به فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی در جبهه های جنگ حضور یافت و در نیمه اول سال 65 در عملیات آزاد سازی شهر مهران به درجه رفیع شهادت رسید. 
منبع: ایرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار