علیربیعی، استاد دانشگاه و سخنگوی دولت دوازدهم در فرهیختگان نوشت:
اتفاقاتی که این روزها درکف خیابان شاهدش هستیم پیش از این در سطح زیرین جامعه شکل گرفتهاند و بدین ترتیب از نظرگاههای مختلف قابل بررسی و تبیین است. مسائلی چون فقر مزمنشده، فقدان دستیابی به کار و مسکن، فقدان امید به آینده ناشی از عدمتوسعه اقتصادی بهطوریکه در بیش از 40 سال، متوسط رشد اقتصادی حدود 2.5 درصد بوده است، درحالیکه برخی کشورهای همسایه، منطقه و آسیایی رشدهای نزدیک به ۸ درصد را تجربه کردهاند، ازجمله دلایل بروز اعتراضات است.
برخی دلایل اقتصادی را نادیده میگیرند یا به حاشیه میرانند درصورتیکه بزرگ نشدن اقتصاد کشور با شوکی مانند تحریم و شماری از سیاستهای ضدتوسعه و پیشرفت بدونتردید زمینهساز برخی اعتراضات است.
کافی است بهصورت دقیقتر به افرادی که این روزها در اعتراضات و ناآرامیها حضور و اتفاقا کنشهای تخریبگرایانه هم دارند نگاه کنیم، بخشی از این طیف که نشانگانی از آنها در ناآرامیهای دیماه 98 هم دیده میشد، عموما از بینNEETها هستند. یعنی جماعتی که شغل مشخصی ندارند، ترکتحصیل کردهاند و مجهز به حرفه خاصی هم نیستند. برای درک چنین وضعیتی کافی است به این آمار نگاه کنید: سالانه یک میلیون و ۴۰۰ هزار ورودی بازار کار داریم، درحالیکه میزان اشتغال برای امسال ناچیز بوده، بهطوریکه چشمانداز دستیابی به شغل حتی تا ۲۰ سال آینده هم امیدبخش نیست.
بخش دیگری از معترضان، تحصیلکردههایی هستند که در آینده میتوانند جزء نخبگان این کشور باشند. این افراد با علل ترکیبی همچون انسدادهای سیاسی و اجتماعی و سختگیریهای موجود در سبک زندگی دلخواه، به اعتراض روی آوردهاند. درمجموع نسبت به حکمرانی ما در حوزههای سیاست داخلی و خارجی و فرهنگ معترضند. همه موارد پیشگفته با تحولات ارزشی نسلی در نگاه نسبت به خود، دیگری، جامعه و حاکمیت درهمآمیخته است. مساله اعتراضهای زنانه هم در این میان، قابل ارزیابی است.
هیچجای دنیا تحولات فرهنگی به این شکل با سیاستهای نظام گره نخورده است. برخی مقررات با خاستگاه فرهنگی و برداشتهای مختلف از آن، تبدیل به مساله اصلی نظام سیاسی میشود. چنین پیچیدگیای از علل اعتراضات وقتی با امکان موجسواری و صداگذاری بدخواهان خارجی درهم میآمیزد، هوشمندی برای گذار از سالهای اول قرن جدید را برای همه ایرانیان میطلبد.
در این میان بهنظر میرسد در شرایط فعلی، محققان دانشگاهی، رسانهها و جریان روشنفکری بیش از هر دوره تاریخی رسالتی سنگین برعهده دارند و ضروری است دلسوزانه و همراه با آیندهنگری، مجموعه جامعه اعم از سیاستگذاران و کنشگران اعتراضی را به مفاهمه، تعقل و تصمیم درست برای ایران سوق دهند.
توجه به نیازها، ناکامیها و مسائل مزمنشده جامعه با نگاهی به موقعیت ایران در جهان آشوبزده که هر کشوری منافع خود را بدون توجه به رنجهای دیگر ملتها دنبال میکند نیاز جامعه ایران است.
من معتقدم اشتباهات زیادی با حذف رسانههای میانجیگر مرتکب شدهایم و تکصدایی کردن منجر به از دست دادن مرجعیت رسانهای شده است. در این شرایط، رسانهها، روشنفکران و هنرمندان باید فداکارانه با تحمل فشارها و محدودیتهای داخلی و تخریبهای روانی خارجی به وظیفه اخلاقی خود بپردازند. تبیین ریشهها، ناکارآمدیها، سیاستهای درست و غلط، ارائه راهکارها، ترمیم آلام و همچنین ایجاد فرصتهای گفتوگو برای معترضان رسالتی است که هر آن کس که میتواند باید در انجام آن بکوشد.