برای دیدن آنچه که در اقتصاد ایران،اتفاق می افتد، لزومی ندارد که حتما چشمان تیزبین میلتون فریدمن، داگلاس نورث و ساموئل سون و... را داشته باشیم. با چشمان معمولی معیشتاندیش و زندگینگر هم میتوان سقوط آزاد "پول ملی" را در اقتصاد ایران دید و صدای شکستن و خرد شدن استخوانش را از هر فاصلهای شنید.
امروز دارندگان ریال، همهچیز میخواهند داشته باشند، جز خود آن را و همهچیزی را میخواهند ذخیره کنند، جز خود آن را.
و این، برای دولتی که امضای دو مقام عالیرتبه خود، یعنی ریاست بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و داراییاش را به قید تضمین ارزش پول بر پای آن نهاده است، اصلا کارنامه خوبی نیست.
صدای دلسوزان اقتصاد و اقتصاددانان دلسوز در این چند سال ،هیچ گوش شنوایی نیافت که می گفتند، لطفا دست از روی دکمه ماشینهای چاپگر پول بردارید و لحظهای بر موتور آن استراحت دهید. هر ناله و فریاد که کردند، نشنیدند؛ گویی که نگاران، بلند است جنابش...
جذب پر از ضرر و زیان میلیاردها تومان سرمایههای بیزبان میلیونها نفر از مردم هم به بازار بورس، صدای نعره هلمنمزید نقدینگی را خاموش نکرد تا دلار و سکه و ...در مقابلش اینچنین غوغا کند و باز چه اندیشه کند رای صوابش.
آنچه که از این بیلان عملکرد باقی ماند، زنجیر پاره کردن دلار و سکه و خودرو و... بود که با ضربات سهمگین خود، پول ملی کشور را هر روز بیش از پیش به گوشه رینگ هدایت کرد.
این خروجی منطقی و حساب دودوتا چهارتای تصمیمات و بلایی است که در این چند سال گذشته با تولید پول از هیچ، بر سر پول ملی آمد. گویی برای پر کردن جای خالی هزاران ریختوپاش و هزینههای روبهتزاید دولتی، بالا رفتن تصاعدی هزینههای اجرایی، حقوقهای نجومی، پر کردن جای خالی اختلاس اختلاسگران، تامین مالی مالباختگان در موسسات اعتباری و... هیچ راهی را آسانتر از راه چاپگرهای پول نشناختیم.
با فشردن پا بر روی پدال گاز، چنان تخت گاز رفتیم که حجم نقدینگی را در طول ده سال به بیش از ده برابر افزایش دادیم و این اگر در مراحل مختلف کار، به صدها قسم حضرت عباس تکذیب شد؛ بالاخره دم خروس نقدینگی در اقتصاد ، بیرون زد و به یکباره، اقتصاد ایران خود را غرق در اقیانوسی از کاغذهایی دید که نام پول بر خود داشتند. اما هیچ اسمی بیمسما دیدهای؟ یا ز "گاف" و "لام" گل، گل چیدهای؟
دشمن هم، نقطه ضربهپذیر را درست از همین نقطه شناسایی کرد و حداکثر فشار و ضربات خود را از همان ناحیه وارد ساخت.
درحالیکه سادهاندیشانی احتمال جنگ و رویارویی نظامی با آمریکا را میدادند، او با یک پارادایم شیفت اساسی، استراتژی خود را از "نظامی" به "اقتصادی" تغییر جهت داد .
طبعا کسی که نامش "دشمن" است، برای ضربه زدن، آسیبپذیرترین نقطه را انتخاب میکند و هرگز نمیتوان او را مواخذه کرد که تو چرا به جای بازوی سالم من، با بازوی شکستهام جنگ میکنی؟
ما با بازویی که از ضربات هزاران ریختوپاش، ترک برداشته بود، به جنگ و رویارویی با "لویاتانی" کشیده شدیم که با تسلط بر مکانیسم "امپریالیسم دلار" شرم را خورده و حیا را قی کرده بود و با هرچیزی که نامش اخلاق بود، به کل بیگانه بود.
بهتر است تا دیر نشده، با یک اصلاحات اساسی، بازوی شکسته خود را از شکستهایی که در داخل متحمل شده ایم، هرچه زودتر ترمیم کنیم و بدانیم که از معیشت مردم، فقط رمقی به سعی ساقی مانده است. هیچ بانگ کف زدن ناید به در؛ از یکی دست تو، بی دست دگر...
بهتر است خارهای اختلاس و ریختوپاش و هزینههای غیرضرور را با سرعت هرچه تمام از باغ و بستان اقتصاد ایران برکَنیم تا این درخت تناور، نفسی تازه کند و گلهای چند رنگ آوَرَد.
بهتر است دولت در روزها و ماههای پایانی کار خود تصمیمات جدی تر و سختتری اتخاذ کند. هر روز که میگذرد،دیر است ،خاربُن در قوت و برخاستن است و خارکَن در پیری و در کاستن است.
کسانی هم که در این وانفسا با نگاه به نتایج انتخابات آمریکا لیست بلندبالایی از رونق اقتصادی را برای ایران تنظیم کردهاند و چشم انتظار آن واقعه ماندهاند؛ بهتر است اندکی بر خاماندیشی و خیالبافی خود حدی بنهند.
چنین وعدههایی را رقیبان انتخابات آمریکا به خود جامعه و اقتصاد آمریکا هم ندادهاند. حداکثر وعده یکی از آنها، برگشتن به برجام است که خود آنهم با هزار حرف و حدیث توام است.
وانگهی، دیوانهای که هماکنون بر اریکه فرعونی کاخسفید تکیه زده، همهجور دیوانگی را بلد است جز دیوانگی علیه خودش و همهجور ضرر و زیانی را بر جهان تحمیل میکند، جز ضرر بر منافع آمریکا.
هیچ بعید نیست که با همین ترفند و دیوانگی، دوباره بر آن اریکه تکیه زند و به مدت چهارسال دیگر نیز چهرهاش بر روی صفحات رسانههای جهان نقش بندد.
مالک رضایی